دیشب میخواستم بنویسم گفته به بهونه اینم که شده چند دقیقه بیای بیرون ببینمت خواستم شروع کنم احساسی شدن ولی اونقدر خسته بودم که چیزی ننوشتم حالا ورق برگشته در عرض چند ساعت یه جوریه که یعنی "خوبیاشونم اینقدر بزرگ نکن" کم کم دارم ایمانم رو از دست میدم:/ شایدم مشکل از کج فهمی منه. هر چی هست شاید نا شکری باشه ولی میخوام همونجوری که سعی دارم بدیارو ناچیز ببینم نسب به خوب بودن هاشم بی تفاوت باشم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

طراحی سایت ، سئو ،تبلیغات در گوگل مسعودحق پرست معماریا - آموزشگاه مجازی معماری رپ نت | سایت رپ | دانلود آهنگ جدید رپ مجله اینترنتی مستر کامنت PGU Programming ایکس استوک،خرید لپ تاپ استوک متشکرم. از ته دل! نویسنده ها